دانلود مقاله درباره تاثیر شخصیت مفسر در تفسیر قرآن

دانلود مقاله درباره تاثیر شخصیت مفسر در تفسیر قرآن

چکیده
ابعاد مختلف شخصیت مفسر نظیر دانسته‏ها و روحیات در نوع تفسیرى که از قرآن کریم به دست مى‏دهد، تاثیر دارد و اندیشوران مسلمان از دیرباز به این امر توجه داشته‏اند; لکن به آن تصریح نکرده‏اند . این تاثیر معمولا به دنبال کسب معلومات جدید یا طرح شبهات نو فراهم مى‏شود . هیچ مفسرى از این تاثیر پذیرى گریزى ندارد . منتهى به لحاظ آنکه قرآن با روحیات آدمى موافقت دارد، این اثرپذیرى در راستاى فهم درست قرآن است; به علاوه تاثیر دانسته‏ها و روحیات محدوده معینى دارد و این امر از بسیارى تفسیرهاى سلیقه‏اى جلوگیرى مى‏کند .

کلید واژه‏ها: شخصیت مفسر، دانسته‏ هاى مفسر، گرایشهاى مفسر، تفسیر، هرمنوتیک .

۱) مقدمه
یکى از مباحث هرمنوتیک به معناى عام کاوش در مسائل روانشناختى و تاثیر شخصیت مفسر در فهم متون است . روشن است که هر متنى مبتنى بر چند رکن است: خود متن، شنونده و مخاطب متن و تفسیر کننده متن . از متن و ویژگیهاى آن در اصول فقه و علوم قرآن و کتاب مقدس گفتگو مى‏شود . درباره شنونده متن یعنى مخاطب و مردمى که مولف و گوینده با آنان سخن گفته، مسائل گوناگونى مطرح است و از آن جمله مخصوص بودن متن به مخاطبان حاضر یا اعم بودن از مخاطبان حاضر، ضرورتها و پرسشهاى شنوندگان، جامعه‏شناسى عصر مخاطبان، مسائل و مشکلات عصر نزول وحى، افق سطح مخاطبان، مصبوغیت فهم آن به عوامل اجتماعى .

اما از همه اینها مهمتر تفسیرکننده متن است که در عرضه فهمى از متن نقش مهمى ایفا مى‏کند; زیرا مفسر با ذهن خالى به مانند صفحه سفید کاغذ به سراغ متن نمى‏رود تا آنچه از متن در صفحه ذهن او مى‏تابد، در آن نقش بندد و دستگاه ذهن در آن دخالتى نداشته باشد . ذهن مفسر خالى نیست; بلکه انباشته از دانسته‏ها و گرایشها و منشهایى است که بدون شک در تفسیر او تاثیر مى‏گذارد .

۲) جنبه‏ هاى مختلف شخصیت مفسر
جنبه‏هاى مختلفى که در تفسیر تاثیر دارند، به چند وجه مهم قابل تقسیم هستند:

۱- ۲) دانسته‏هاى مفسر
بخشى از برداشتهاى مفسر ناشى از دانسته‏هاى وى است . این دانسته‏ها اشکال مختلف دارد . برخى از آنها مبادى و مقدمات علمى مفسر است; مانند ادبیات، منطق، کلام و فلسفه . در این موارد هرچه مفسر به این علوم احاطه بیشترى داشته باشد، فهم او از متن قرآن شفاف‏تر است . به عنوان نمونه آگاهى مفسر از مسائل روانشناسى، جامعه‏شناسى، تاریخى، فلسفه و عرفان و مباحث جدید فلسفه دین و کلام جدید میدان گسترده‏ترى را بوجود مى‏آورد و مفسر با آگاهى از آنها و پرسشهایى که در این علوم مطرح است، در برخورد با متون نقش کاملا متمایزى ایفا مى‏کند و تفاوت آشکارى در گرایشها و برداشتهاى تفسیرى او بوجود مى‏آورد . مثلا در آنجا که آراى علمى و کلامى را با آموزه‏هاى دینى سازگار بیابد و آنها را در برنامه‏هاى ارشادى و تبلیغى خویش مفید انگارد، به آنها اقبال مى‏کند و آنها را به منزله مبادى و مقدمات ادله کلامى خود در تفسیر جاى مى‏دهد و در آنجا که مفسر با آن آموزه‏ها نظر مخالف داشته باشد و آنها را مباین دستگاه فهم خود ببیند، باز به گونه‏اى متاثر خواهد شد و مباحث را با نگاه شبهه و نقد شبهه مى‏بیند و کلمات متن را به گونه‏اى تحلیل و تفسیر مى‏کند که آن شبهات را پاسخگو باشد .
به همین جهت این معلومات از دیرباز، دست کم نوعى موضعگیرى مثبت و منفى را در مجموع دانش‏هاى بیرونى مفسر فراهم ساخته است .

۲- ۲) اعتقادات مفسر
اعتقادات و باورهاى مفسر گاه جنبه مذهبى و نحله‏اى دارد; مانند اشعرى، اعتزال، شیعى و سنى و مانند آن و گاه جنبه علمى; مثلا چنانچه مفسرى از پیش نسخ را در قرآن نپذیرفته یا در باب محکم و متشابه مقوله تشابه را از مجمل و مبهم جدا دانسته و یا در باب اسباب نزول تئورى خاصى را پذیرفته باشد، رفتار او نسبت‏به مجموعه‏اى از آیات متفاوت از کسانى است که این باورها را نداشته و نظریه دیگرى را پذیرفته‏اند و نوع برداشت او با دیگر مفسران تفاوت خواهد کرد .

۳- ۲) تئوریهاى مفسر
تئوریهاى مفسر آنهایى‏اند که در ذهن او جاى گرفته، ولى مانند اعتقادات و باوهاى کلى نیست . به عنوان نمونه آن کس که در بحث معاد جسمانى تئورى خاص دارد، نگرش او به این دسته از آیات با همان نگرش خواهد بود . مثلا صدرالمتالهین کوشش داشت که میان شریعت و طریقت و حقیقت آشتى برقرار کند و مفاهیم دینى را عقلى کند . کوششهاى آشتى‏جویانه و در عین حال تاویلى وى از عقل و وحى و اثبات عقلانى اصول اعتقادى بر این فرض مبتنى بود که یافته‏هاى دین با عقل در تعارض نیست . لذا در جلد نهم اسفار در بحث معاد جسمانى با مقدمه‏اى مفصل تئورى خود را شرح مى‏دهد و تجسم اعمال و ثواب و عقاب را به درون انسان مى‏کشد و از او جدا نمى‏داند یا در باب تفسیر وحى، عرش، کرسى، لوح، قلم یا روح و نفس آیات را بر معانى غیر مادى و مجرد تطبیق مى‏کند . در مباحث جدید کلام مانند نظریه حداقلى یا حداکثرى در فقه، مساله انتظارات انسان از دین، مساله کمال و جامعیت دین، بیان روشى یا بیان ارزشى در احکام و دهها مساله دیگر از تئورى‏هایى است که حضور آن در ذهن مفسر مى‏تواند نگرش مفسر را نسبت‏به حجم انبوهى از آیات کاملا متفاوت کندو نگرش و استنباط او را دگرگون سازد .

۴- ۲) روحیات مفسر
بدون شک ویژگیهاى تربیتى، روحى و اخلاقى مفسر یکى از موارد تاثیر و تاثر ذهن مفسر نسبت‏به تفسیر است . روحیات مفسر در تفسیر نقش بسزایى دارد، مثلا مفسرى که دقت نظر دارد و در پى دلیل است‏یا شجاعت علمى دارد و یا به دنبال نوآورى و نواندیشى است‏یا روحیه جنجالى دارد، همه اینها مى‏تواند تاثیر بسزایى در گرایشها و برداشتهاى مفسر داشته باشد . در دانش تفسیر این نظر همواره تاکید مى‏گردد که فهم و تفسیر یک متن باید به دور از مسبوقات ذهنى و تمایلات فکرى مفسر باشد، (۱) و تعصبات مذهبى و گرایش‏هاى نحله‏اى در تفسیر بروز و ظهور نکند، حتى تاکید مى‏شود که تفسیر باید از عقاید عرفى زمان خود به دور باشد و مادام که مفسر در بند این عقاید باشد، از فهم حقایق قرآن باز مى‏ماند . راه رسیدن به فهم کامل مرهون آزادى از عقاید و ارزشهاى شخصى مفسر است .

اما باید پرسید اولا آیا منظور از این باید همان تفسیر به راى نیست؟
ثانیا، مرز راى چیست و آیا میان هواها و هوسها و تمایلات فکرى مفسر و گرایش‏هاى تفسیرى چگونه مى‏توان جدایى افکند؟
ثالثا، چنین تلاشى تا چه اندازه عملى است; به ویژه در آن گرایش‏هایى که به طور ناخودآگاه و بر اثر تربیت و آموزش و زندگى در محیط مذهبى خاص حاصل آمده است; چرا که صرف‏نظر از اصول و قواعدى که مفسر خود رابه مراعات آن مصمم مى‏داند، مساله گزینشى عمل کردن مفسر در تمام این موارد بسیار مهم است .

واقعیت این است که ما در تاریخ تفسیر به سلیقه‏ها و گرایش‏هاى متنوعى در افق تاریخى و مذهبى مفسران برخورد مى‏کنیم . لازم نیست که مقایسه‏اى میان تفسیر معتزله، اشاعره، سلفیه و دیگر مذاهب داشته باشیم تا با ذهنیت‏خاص و نقد مذهبى این تنوع را ملاحظه کنیم و ریشه اختلاف را در نوع روش آنها ببینیم . حتى این تفاوتها در تفاسیر شیعه نیز در شکل گسترده آن مشاهده مى‏شود . کافى است که به تفاسیر گوناگون فلسفى، عرفانى، ماثور و غیر ماثور نظر افکنده شود و گوناگونى برداشتهاى تفسیرى ملاحظه گردد .

نا گفته نماند که سخن از ترجمه و دلالت ظاهرى کلام نیست; بلکه سخن از تفسیر است و تفسیر پرده‏بردارى و کشف پیچیدگیهاى کلام است; به ویژه آنجا که به استنباط و برداشت در حوزه جهان بینى‏ها و اصول عقاید و نگرش به مساله عام احکام بازگردد .

آنچه که در این مقال بررسى مى‏شود، این است که شخصیت مفسر در تفسیر قرآن کریم چه جایگاهى دارد و تاثیر آن تا چه حدى مقبول و طبیعى است و در این باره مفسرین بزرگ و قرآن پژوهان چه نظرى دارند و اصولا پذیرفتن این تئورى که شخصیت مفسر در تفسیر نقش تعیین کننده دارد چه مشکلاتى را بوجود مى‏آورد . هدف این مقاله کاوش در یکى از مباحث مهم هرمنوتیک و تفسیر و معرفت‏شناسى اندیشه مسلمانان درباره قرآن است و طرح آنها مى‏تواند ریشه‏هاى جزمیت‏گرایى را در اندیشه پیشینیان به نقد بکشد .

۳) طرح مساله
با نگاهى به تفاسیرى که درباره قرآن یا حتى برخى از دیوان اشعار شعراى نامدار چون مولوى و حافظ نگاشته شده، این حقیقت را درمى‏یابیم که تفسیرهایى که از این سخنان شده یکسان نیستند و مفسران این متون برداشتهاى مختلفى عرضه کرده‏اند . ما که آنها را مى‏خوانیم نیز با برخى از تفسیرها موافق و با برخى از تفسیرها مخالف مى‏شویم . منشا این اختلاف چیست و چه عاملى موجب آن شده که تفسیرهاى مختلفى عرضه شود و هر روز که مى‏گذرد بر حجم این تفسیرها افزوده مى‏شود و دیدگاههاى جدیدترى عرضه مى‏گردد . آیا ریشه اختلافها در متن است‏یا مفسر متن یا هر دوى آنها؟ در این باره نظریات مختلفى مطرح شده و درباره معنادارى متن و نیت مولف و زبان گوینده بحثهاى فراوانى شده است; اما بدون شک اگر متنى برداشتهاى گوناگون بپذیرد، مفسر متن در این گوناگونى بى‏نقش نیست . برخى خواسته‏اند، مساله را ساده جلوه دهند و ریشه این اختلاف را مربوط به هواهاى نفسانى و علیل بودن ذهن و مریض بودن دل مربوط کنند; اما این عامل پیدایش تمام تفسیرهاى مختلف نمى‏تواند باشد; زیرا بسیارى از آنها از سر آگاهى و عناد و مرض نیست . به عنوان نمونه اگر مقایسه‏اى میان تفاسیر شیخ طوسى (تبیان)، طبرسى (مجمع‏البیان)، فیض کاشانى (صافى)، ملا صدراى شیرازى (تفسیر القرآن الکریم)، علامه طباطبایى (المیزان) و سید محمدحسین فضل‏الله (من وحى القرآن) انجام گیرد، مى‏بینیم دیدگاههاى مختلفى در تفسیر عرضه کرده‏اند; در حالى که همگى شیعه هستند، از منبع حدیث اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده‏اند، قواعد و اصول را رعایت کرده‏اند و هواى نفسانى و مرض و غرض نداشته‏اند .

بنابراین همه اختلافات تفسیرى ناشى از هواهاى نفسانى یا اختلافات مذهبى نبوده است و حتى نمى‏توان گفت: طبیعت متن چنین بوده که موجب اختلاف و تشتت آرا شده است; زیرا اصولا در صورتى مى‏توانیم این فهم‏هاى متفاوت را در شخصیت مفسر دخیل ندانیم که چند مساله در نظر ما حل شده باشد:

۱- سوالات و مسائلى را که مفسر به دنبال پاسخ آنهاست و در ذهن او مشکل‏ساز شده در تفسیر او موثر ندانیم . در حالى که در هر عصرى دین و معارفش از سوى گروهى مورد هجوم قرار مى‏گیرد و مفسرى که این شبهات را مى‏بیند، در پى پاسخ آنهاست . حال فرقى نمى‏کند که این شبهات مربوط به مسائل کلامى و اعتقادى دیرین باشد یا شبهاتى باشد که در عرصه مباحث جدید مطرح مى‏شود; مانند حقوق بشر، موقعیت زن، کارکرد دین، فلسفه احکام و اخلاق . در این صورت بسیار طبیعى است که مفسرین براساس دانشها و برداشتهاى بیرونى متفاوتى که دارند، به سراغ متن قرآن روند و سوالات خود را مطرح کنند .

۲- هر تفسیرى همواره به زمان خود تعلق دارد و بر مبناى دیدگاهى که مفسر به اقتضاى شرایط تاریخى خود پیدا کرده، به سراغ متن مى‏رود . چنانچه در دوره‏اى تحولات علمى و فرهنگى بسیار سریع و گسترده باشد، موضوعات منعکس شده، در تفسیر هم گسترده خواهد بود و اگر آهنگ این تحولات کند و طولانى باشد، موضوعات محدودترى در تفسیر آن دوره انعکاس مى‏یابد .

۳- نکته دیگر معلومات آکادمیک مفسر است . بى‏تردید براى دریافت درست مراد خداوند نیاز به آگاهى از علوم و ابزارى است که مفسر را به فهم آن یارى رساند . در این علوم و ابزار اختلاف و تشتت اقوال است . این اختلاف در عمل تاثیر مستقیمى در تفسیر مفسر مى‏گذارد و هر مفسرى اقوال مختلف ادیبان، واژه شناسان، قاریان و راویان اسباب نزول را در دستگاه ذهنى خود مورد ارزیابى قرار مى‏دهد و براساس احاطه و اجتهاد خود از میان آنها قولى را گزینش مى‏کند و آن طبعا در برداشتهاى تفسیرى او اثر مى‏گذارد . نکته مهم و قابل توجه در این زمینه گزینشگرى مفسر است . مثلا کسى که در بحث واژه‏شناسى به این نظریه معتقد است که قرآن مجاز را بکار نگرفته و آنچه را استعمال کرده حقیقت‏بوده است . نوع تفسیر او در جاهاى مورد اختلاف نسبت‏به تفسیر کسى که خلاف آن نظریه را عقیده دارد، متفاوت خواهد بود .

بدین جهت ما ناگزیریم به تاثیر شخصیت مفسر در تفسیر قرآن اذعان کنیم و بپذیریم که دانسته‏ها، باورها، خلقیات و شرایط خاص روانشناختى مفسر موجب گوناگون شدن تفسیر مى‏شود و معناى متن یک حقیقت تغییرناپذیر و قائم به لفظ نیست; بلکه همواره در پرتو روشناییهاى ذهن مفسر تصحیح و شفاف مى‏گردد; اما با همه اینها مراد این نیست که معنایى که ما از یک متن مى‏فهمیم، اصول ثابتى ندارد و نسبیت مطلق همه ابعاد کلام را فراگرفته و آنچه خوانندگان پیشین از آن مى‏فهمند با آنچه بعدى‏ها مى‏فهمند، تفاوت کلى دارد .

بحث و بررسى شخصیت مفسر دست کم این فایده را دارد که ما بهتر بتوانیم به پیام واقعى کلام شناخت پیدا کنیم; زیرا شناخت آن به رعایت قواعد فهم و رفع موانع آن نیاز دارد . بدون شک یکى از عوامل بازدارنده هویتهاى شخصى مفسر است . او بر پایه دانسته‏ها و باورهاى ذهنى خود به سراغ متن مى‏رود و این گاه بدون آن است که بداند کدام یک از آنها عقلانى و منطقى و مبتنى بر اصول پذیرفته شده است (۲) و کدام یک از آنها داراى این ویژگى نیست; به همین دلیل دچار تعارض شده، تفاسیر ناهمسانى را عرضه مى‏کند .

به هر حال با نگاهى به مجموعه‏اى از تفاسیر مذاهب و نحله‏ها تاثیر این پیش‏فرض‏ها آشکار مى‏گردد . این واقعیت گرچه در کل موجب تکامل دانش تفسیر و تعمیق فهم قرآن شده; اما در جاهایى مایه انحراف و کژ فهمى شده است . نفس این آگاهى به ما کمک مى‏کند که بدانیم باید در چه راهى گام برداریم و چه عواملى را در فهم دخیل بدانیم و چه چیزهایى را نقد کنیم . آگاهى از گرایشها ما را از خوش‏خیالى و شگفت‏زدگى و اعجاب نسبت‏به فهم خود باز مى‏دارد و ما را واقع‏بین و متواضع مى‏کند . لذا فهم صحیح در گرو آن نیست که ذهن ما از هر پیش فرضى تهى باشد; زیرا این ممکن نیست . فهم صحیح آن است که بدانیم معلومات پیشین ما چیست که آنها را منقح و مستند و معقول کنیم و از این معلومات به نحو احسن استفاده کنیم و در نهایت‏برداشت‏خود را از قرآن عین کلام وحى ندانیم و نگوییم قرآن چنین مى‏گوید; بلکه بگوییم برداشت ما از قرآن چنین است .

فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 40

پس از پرداخت آنلاین، بلافاصله لینک دانلود فعال می شود و می توانید فایل را دانلود کنید. در صورتیکه ایمیل خود را وارد کرده باشید همزمان لینک دانلود فایل به ایمیل شما نیز ارسال میگردد.